پیشخوان

یک سری صحبت های معمولی

پیشخوان

یک سری صحبت های معمولی

دو عدد حرف کاف

از وقتی اتفاقات اطرافم رو می فهمیدم، دونستم که زندگی واقعا سخته و باید برای اون جنگید

کمیل هستم، از نوع کاوه!

متولد روز سیزدهم از ماه نهم سال یک هزار و سیصد و شصت و نه خورشیدی! مقارن با چهارم دسامبر سال یک هزار و نهصد و نود و نه میلادی و قمری رو هم یادم رفته الان!

یه وقتی عاشق ریاضیات و فیزیک بودم، مخصوصا به فیزیک ارادت عجیبی داشتم و حتی کارشناسی فیزیک مولکولی رو هم توی سوابقم میشه پیدا کرد...

از شانس بد یا خوبمون، بعد از کارشناسی وارد کسوت سربازی در راه وطن شدیم...

نیروی دریایی ارتش! شدیم ناوبان سوم تکاور وظیفه! با این که لیسانس داشتم، اما چون رسته ی تفنگدار دریایی به تورمون خورد، دوران آموزشی زجر آوری رو توی سیرجان گذروندم، آی زجر کشیدیم!

دوره های زیادی رو گذروندم و بعد به بدترین جا تقسیم شدیم...

بندر عباس!

و الان ده ماهی میشه که مشغول خدمت هستم...

باشد تا رستگار شویم!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد