پیشخوان

یک سری صحبت های معمولی

پیشخوان

یک سری صحبت های معمولی

عیدی

برای 14 فروردین، ساعت سه و نیم ظهر بلیط دارم که برگردم سر خدمتم، دوباره همون کلاه کج آبی، دوباره همون لباس های استتار دیجیتالی، دوباره همون MP5 و ژ-3 تاشو!

بهترین عیدی همین عید بود که در کنار خانواده بودم!

روزهای جدید

نوروز با اون همه دبدبه و کبکبه باز از راه رسید تا نشون بده که زمین هیچ وقت به روال همیشگی و یکنواخت سیر نمیکنه و بالاخره بعد از هر زمستونی و بعد هر یخبندونی یه بهاری هست، یه رویش مجدد هست!

بگذریم از بحث های اقتصادی و سیاسی که پارسال، یعنی تا همین یه روز پیش و تا آخرین لحظات سال تحویل یه غم بزرگ تو دلم مردم بوده و از الان به بعد هم علی القاعده باید همینطور باشه، اما مردم هم نشون دادن که غم و غصه نمیتونه جاشو با خوشحالی شب عید و خرید و دید و بازدیدهای عیدانه عوض کنه!

بازم شور و نشاط بود که تزریق میشد به بدنه ی ملت و بازم ایران و ایرانی نشون دادن که میتونن توی بدترین لحظات شادی کنن و شاد باشن و شادی رو با دیگران سهیم بشن.

عید همگی مبارک باشه...سال خوبی داشته باشین!

اولین ها همیشه ساده نیستند

اولین پست، اما نه در طول حضورم در فضای مجازی، اینجا من اسباب کشی هم نکردم که بقیه منو گم کنن...

فقط گاهی برای تغییر ذائقه! کمیل هستم، یه آدم خیلی معمولی...! اما دوست ندارم کم عمق باشم، عمیق بودن به آدم این ظرفیت رو میده که بتونه خیلی منطقی با حوادث و رخدادهای اطرافش برخورد داشته باشه... از احساسات متنفر نیستم که عاشقش هم هستم، اما همیشه باید یه قاعده در استفاده از اون به کار ببرم...

پست های اول، حتی اگه حرفه ای ترین هم باشی، یخورده سخته... مثل تیراندازی میمونه... باید قلق اسلحه بیاد دست آدم، کم کم به اینجا هم عادت میکنم، وکم کم از این جا خواهم رفت... به رسم معهود روزگار فانی!