کد خبر: ۱۲۱۵۱۷
زمان انتشار: ۱۲:۳۶     ۲۸ اسفند ۱۳۹۱
تحلیلی بر میزگرد اخیر قادری، جلیلی، معززی و فیاض:
در واقع این «مردم گرایی» که اکنون قادری و فراستی در عرصه سینما از آن دفاع می نمایند، واکنشی است به نگرش های ضد مردمی و «توده ای» که مردم را سطحی و محتاج هدایت روشنفکران و یا پرچمداران ارزش ها می دانند. این واکنش به قدری شدید است که ناخودآگاه تبدیل به یک «ایدئولوژی» شده که هر فردی که نقدی بر آن داشته باشد را سریعاً «ضدمردمی» و «نفتی» می خواند. به نظر می رسد در مباحث کلان مدیریت فرهنگ، می بایست با سعه صدر بیشتری وارد شد و دیدگاه های مختلف را با وسعت نظر بیشتری بررسی کرد

سرویس نقد رسانه 598 - در فقدان موجودی به نام «مهارت» در تلویزیون آقای ضرغامی، علی رغم گذشت سالها از پخش هفتگی برنامه ای که قرار بود حلال مشکلات سینما باشد، هنوز هم بحث های مفید و مهم پیرامون سینما در رسانه هایی غیر از صدا و سیما صورت می گیرد. آخرین نمونه از این مباحثات، جلسه دو و نیم ساعته وحید جلیلی، امیر قادری، ابراهیم فیاض و حسین معززی نیا درباب بررسی علت اصلی بحران سینما بود و همانطورکه انتظار می رفت، به بحث مهم «سینمای دولتی» کشیده شد. شاید این گفتگو که ثقل اصلی آن مابین قادری و جلیلی واقع شد، بیشترین حد اصطکاک و رویارویی ابعاد مختلف دو نظر در باب این موضوع تا به امروز بوده است. لذا قرائتی نسبتاً جامع از آنچه قادری آن را «گردش آزاد اقتصادی سینما» می خواند، در آن ارائه شد.

پایگاه 598 پیش از این در دو یادداشت جداگانه، به نقد اظهارات منتقدین سینمای دولتی و همچنین نقد دفاعیات استاد حسن عباسی از این نوع سینما پرداخته بود. اکنون از زاویه نگاهی دیگر، به نقد اظهارات آقای قادری در رد سینمای دولتی و دفاع از گردش آزاد اقتصادی سینما خواهیم پرداخت. خاطر نشان می کنیم که رویکرد پایگاه 598 در این بحث، جانبداری از هیچکدام از دو دیدگاه نیست و تنها بعنوان یک نظر، به ضعف ها و قوت های نظریات دو طرف می پردازد.

خلاصه بحث امیر قادری که توسط حسین معززی نیا نیز تکمیل شد، بدین شرح است که وقتی دولت اهتمام به تأمین بودجه برای فیلم هایی می نماید، در واقع نوعی آسایش خیال از بابت فروش فیلم به فیلمساز داده است که این باعث بی دغدغه گی او نسبت به فروش فیلم، یا بعبارت دیگر «تماشا شدن فیلم» می شود و به مرور زمان، نسلی از فیلمسازان مقبول سلایق خاص (چه ارزشی و چه روشنفکری) و بیگانه از مردم و ناتوان در دیالوگ با جامعه تربیت می کند. لذا راه حل برون رفت سینما از مشکل فعلی را در این می داند که بودجه های دولتی از سینما حذف گردند و فیلم ها در معرض آزمون فروش عمومی قرار گیرند تا طبق قانون «تنازع بقا» آن کس که ماهرتر است، باقی بماند و به مرور آنها که مرد این عرصه نیستند، از سینما حذف شوند.

این پیشنهاد او حداقل با دو انتقاد مواجه شده است. اولاً گفته می شود که مردم همیشه بهترین ها را انتخاب نمی کنند و چه بسا سلیقه مردم، به فیلم سطح پایینی تعلق یابد و فیلم های برجسته بدلیل عدم اقبال عمومی، فروش خوبی نکنند و نتیجتاً به مرور زمان، یک سینمای سطحی نگر و دم دستی داشته باشیم. پاسخ او این است که تجربه نشان داده که اتفاقاً در میان معیارهای مختلف برای گزینش، هیچ کدام نتوانسته اند به دقت «استقبال عمومی» فیلم های برتر سینما را برگزینند. تمام شاخص ها و انتخاب های دولتی و جشنواره ای و ارزشی نشان داده اند که از مردم عقب تر هستند.

در واقع این «مردم گرایی» که اکنون قادری و فراستی در عرصه سینما از آن دفاع می نمایند، واکنشی است به نگرش های ضد مردمی و «توده ای» که مردم را سطحی و محتاج هدایت یا روشنفکران و یا پرچمداران ارزش ها می دانند. این واکنش به قدری شدید است که ناخودآگاه تبدیل به یک «ایدئولوژی» شده که هر فردی که نقدی بر آن داشته باشد، سریعاً «ضدمردمی» و «نفتی» می خواند. به نظر می رسد در مباحث کلان مدیریت فرهنگ، می بایست با سعه صدر بیشتری وارد شد و دیدگاه های مختلف را با وسعت نظر بیشتری بررسی کرد.

جدای از سوال انسان شناسانه «آیا مردم همواره بهترین ها را انتخاب می کنند؟» یک سوال ساده و پیشینی قرار دارد و آن اینکه «آیا براستی مردم همیشه بهترین ها را انتخاب کرده اند؟». آیا فیلم هایی که هرساله بیشترین فروش را در سینمای ایران دارند، بهترین های مدنظر امیر قادری و خصوصاً مسعود فراستی هستند؟ و آیا فیلم هایی که این دوستان آنها را بهترین فیلم ها می دانند، هرساله بیشترین فروش را داشته اند؟ شاید پاسخ داده شود که نهایتاً ما هم مهم نیستیم و سینما باید برای مردم باشد و مردم از آن خوششان بیاید (که قطعاً چنین پاسخی از سوی فراستی داده نخواهد شد). اما حتی اگر این درست هم باشد، خب چه نتیجه ای از آن حاصل می شود؟ بر فرض به سینمایی برسیم که تمام فیلم های آن می فروشند؛ خب؟ بر اساس کدام معیار، این سینما سینمای خوبی است؟

ما قصد تکرار این حرف که «مردم همیشه سطحی انتخاب می کنند» را نداریم، اما از آنطرف گزاره «مردم همیشه بهترین ها را انتخاب می کنند» را هم مورد تردید می دانیم. همینجا بد نیست گریزی هم به بحث «تلویزیون خصوصی» داشته باشیم که این روزها توسط این دوستان مطرح می شود. قطعاً پایگاه 598 در زمره جدی ترین منتقدین صدا و سیما قرار دارد (و عبارت آغازین این متن، اثباتی بر این ادعاست) اما آیا بواقع، تلویزیون خصوصی دوای درمان وضعیت فعلی ماست؟ آیا «من و تو»، «جم تی وی»، «بی بی سی»، «پی ام سی»، «فارسی وان» و... تلویزیون های خصوصی اند؟ و یا تلویزیون هایی دولتی با مدیریت صحیح؟

آیا از نظر مردم گرایان، انتخاب تماشایی شبی 5 سریال مستهجن ترکیه ای که نه از نظر محتوی و نه تکنیک آثار ارزشمندی نیستند، انتخاب بهترین هاست؟ از دوستان تقاضا داریم که بحث را ایدئولوژیک پیش نبرند و سریعاً بر ما برچسب «ضد مردم» و «داعیه دار هدایت گری» نچسبانند. بحث، بحث فرهنگی است و در آن نمی توان واقعیات عینی را کنار گذاشت.

آنچه مورد غفلت دوستان قرار می گیرد، این حقیقت است که بر فرض هم بپذیریم چنانچه مردم قدرت انتخاب آزاد داشته باشند بهترین ها را انتخاب می کنند، آیا در عالم واقعی اصلاً چنین امکانی اتفاق می افتد؟ اگر ما (به قول دوستان) مردم را آزاد بگذاریم، آیا دیگران هم این کار را می کنند؟ اگر جمهوری اسلامی بودجه ای برای تبلیغ ارزش هایش صرف نکند، آیا دیگران هم متقابلاً همین کار را می کنند؟ و به راستی «امکان انتخاب آزادانه» و «فرصت رقابت برابر فیلم ها و تلویزیون ها» چیزی است که در فضای «تهاجم فرهنگی» امکان وقوع یافتن دارد؟

عین همین پاسخ را می توان به دفاع دوم قادری از نقدی که بر او می شود ارائه کرد. نقدی دومی که بر خروج دولت از مدیریت سینما و آزاد گذاشتن عرصه رقابت می شود، این است که «فضای پیرامونی سینما» خصوصاً فضای رسانه ای و نیز جشنواره ای، اجازه رقابت برابر فیلم ها را نمی دهند و با تبلیغ و یا بایکوت و حتی حادثه سازی بر روی فیلم ها، سینما را مدیریت می کنند. پاسخ قادری بر این نقد این بود که اتفاقاً خود این رسانه نیز چه پوزیسیون و چه اوپوزوسیون، همگی نفتی هستند. وقتی بودجه دولتیِ حامی رسانه ها حذف گردد، آنگاه همان انتخاب مردم و «تنازع بقا» تعیین می کند که کدام رسانه بماند و کدام یک حذف گردد.

اما بواقع آیا اینگونه است؟ آیا اگر ما بودجه های دولتی مان را حذف کنیم، دیگران هم بودجه های «دولتی» شان را حذف می کنند؟ آیا حمایت جریان های قدرت و ثروت ضدفرهنگی داخلی و خارجی از جریانات رسانه ای خاص، مطلبی قابل انکار است؟ آیا در این نزاع بر سر باقی ماندن، آن وبلاگی که عمیق ترین و دقیق ترین و منصفانه ترین نگاه را دارد، ولی رویکرد فرهنگی اش مطابق میل جریانات قدرت نیست باقی می ماند و یا آن سایتی که تبلیغش در چندین سایت بزرگ درج می شود و نامش هر هفته در رسانه دولتی انگلستان برده می شود؟ ممکن است بخواهیم وارد آرمان گرایی شویم و بگوییم «نه؛ مردم می گردند آن وبلاگ را پیدا می کنند و آن رسانه ضدمردمی و ضدفرهنگی را رها می کنند و او در تنازع بقا شکست می خورد» که در اینصورت به نظر می رسد خوب است کمی واقع نگرتر باشیم.

پاسخ دوستان احتمالاً این خواهد بود که دلیل انتخاب بد مردم در موارد ذکر شده، نبود گزینه های خوب بوده است. اگر ما هم سریال ها و فیلم هایی قوی با رویکرد فرهنگی خودمان می داشتیم، اگر ما تلویزیون خصوصی قوی می داشتیم، هیچگاه مردم به دنبال مشابه ترکیه ای و انگلیسی آن نمی رفتند. اما آیا کسی جلوی کسی را گرفته است که فیلم و سریال خوب بسازد؟ در عرصه خبررسانی بله، متأسفانه سیاست های غلط و فرسوده دهه شصتی هنوز بر رسانه ما حاکم است، اما آیا کسی دست بخش خصوصی را بسته که فیلم و سریال خوب بسازد و با نمونه های غربی و خارجی رقابت کند؟ پاسخ احتمالی دوستان، «حمایت دولت از آثار ضعیف» بعنوان مانع بروز آثار موفق خواهد بود؛ ولی مگر با حذف حمایت دولت ما، حمایت دولت های غربی هم حذف می شود؟ اگر فیلم ساز ایرانی نمی تواند اثرش را مقابل اثر ضعیف مورد حمایت دولت ایران غلبه دهد، چطور می تواند بر فیلم ها و سریال های مورد حمایت سرمایه داری غربی غلبه یابد؟

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها